English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4427 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
concurrent U نرم افزار سیستم عامل که به چندین برنامه یافعالیت اجازه اجرای همزمان میدهد
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
concurrent execution U اجرای همزمان
concurrently U اجرای همزمان
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
multitasking U اجرای چندین کار
multi tasking U اجرای چندین کار
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
multi tasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
maths U و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
math U و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
passives U وقت کشی بدون اجرای فن
passive U وقت کشی بدون اجرای فن
pipelines U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
tempo U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
tempos U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
pipeline U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
on the fly U در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
concurrent U اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
automatic U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatics U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
spreadsheet U 1-برنامه ایکه امکان اجرای محاسبات روی چندین ستون اعداد را برقرار کند. 2-چاپ محاسبات روی مقادیر عظیم کامپیوتر
spreadsheets U 1-برنامه ایکه امکان اجرای محاسبات روی چندین ستون اعداد را برقرار کند. 2-چاپ محاسبات روی مقادیر عظیم کامپیوتر
viewers U امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
viewer U امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
runs U اجرای
run U اجرای
Sound Blaster U و پس اجرای آن
parallels U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
test run U اجرای ازمایشی
test run U اجرای ازماینده
auto da fe U اجرای رای
parallel run U اجرای موازی
administer justice U اجرای عدالت
carry out the obligations U اجرای تعهدات
use U اجرای چیزی
machine run U اجرای ماشین
conduct of fire U اجرای تیراندازی
conduct of fire U اجرای اتش
performance of a contract U اجرای قرارداد
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
execution of wills U اجرای وصایا
post strike U بعد از اجرای تک
ground work U اجرای فن در خاک
rerun U اجرای مجدد
budget execution U اجرای بودجه
uses U اجرای چیزی
dry run U اجرای ازمایشی
execution of judgments U اجرای احکام
enforcement of a judgment U اجرای حکم
administration of justice U اجرای عدالت
plan implementation U اجرای برنامه
program execution U اجرای برنامه
parallels U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallel U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multi programming U سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
involving U آغاز با اجرای یک برنامه
launch U شروع یا اجرای یک برنامه
involve U آغاز با اجرای یک برنامه
launch an attack U اجرای حمله شروع تک
involves U آغاز با اجرای یک برنامه
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
checked U اجرای خشک یک برنامه
launched U شروع یا اجرای یک برنامه
final process U دستور اجرای حکم
launches U شروع یا اجرای یک برنامه
launching U شروع یا اجرای یک برنامه
insubordination U سرپیچی از اجرای دستور
task force U نیروی اجرای عملیات
law enforcement U اجرای قوانین [حقوقی]
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
self aid U اجرای کمکهای اولیه
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
check U اجرای خشک یک برنامه
task element U عنصر اجرای عملیات
transattack period U زمان اجرای تک اتمی
wargaming U اجرای بازی جنگ
administration of a will U اجرای وصیت نامه
legal enforcement U اجرای حکم دادگاه
enforcement by writ U اجرای حکم دادگاه
war game U اجرای بازی جنگ
methode of fire U روش اجرای تیراندازی
task forces U نیروی اجرای عملیات
checks U اجرای خشک یک برنامه
enforcement of a judment U اجرای حکم دادگاه
apply a correct holt U اجرای فن صحیح کشتی
by the number U اجرای فرمان با شماره
class i activity U اجرای اماد طبقه 1
class ii activity U اجرای اماد طبقه 2
techniques U روش یا فن اجرای کار
technique U روش یا فن اجرای کار
operated U دستورات اجرای کامپیوتر
desk U اجرای خشک برنامه
concept of operations U روش اجرای عملیات
operate U دستورات اجرای کامپیوتر
desks U اجرای خشک برنامه
implementation of the decisions U اجرای قرار [رای]
operates U دستورات اجرای کامپیوتر
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
synchronous speed U سرعت همزمان
launch U اجرای حمله شروع عملیات
launched U اجرای حمله شروع عملیات
mission request U درخواست اجرای ماموریت هوایی
launches U اجرای حمله شروع عملیات
launching U اجرای حمله شروع عملیات
passes U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passed U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
collectivism U اجرای اصول اشتراکی درزندگی
concept U تدبیر روش اجرای یک چیز
ambuscade U دام محل اجرای کمین
phases U دوره زمانی اجرای برنامه
phased U دوره زمانی اجرای برنامه
phase U دوره زمانی اجرای برنامه
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
suspends U به عقب انداختن اجرای حکم
suspending U به عقب انداختن اجرای حکم
suspend U به عقب انداختن اجرای حکم
sword dance U اجرای رقص در اطراف شمشیر
specific performance U نحوه اجرای معین در قرارداد
concepts U تدبیر روش اجرای یک چیز
execution U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
textbook U اجرای حرکت کامل و فنی
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
textbooks U اجرای حرکت کامل و فنی
staged U اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
operator U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
high angle pit U چاله مخصوص اجرای تیرقائم
executing U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
exempted , adressee U گیرنده معاف از اجرای دستور
pass U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
executed U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
fire time U زمان اجرای اتش یا انفجار
precedence U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
executes U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
execute U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
run duration U که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
compile and go U بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
run duration U مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
execution U مدت زمان بین اجرای یک دستور
rerun U اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
intermittent U اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
microcycle U برای دادن زمان اجرای دستورات
budgetary control U کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
e hour U وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
immediate U روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
software U که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
preprocess U اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
auto da fe U اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
operation U بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
dynamically U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
executes U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
dynamic U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
attentions U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attention U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
executing U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
bailiff U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
Recent search history Forum search
1postside
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
1ICR
1They decided to buy the company outright.
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
2In order to be interesting you have to be mean
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1offshoring
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com